هر وقت یکی از استعدادها یا علاقه­ مندی ­هایی که ازش لذت می­برم رو گذاشتم جلو روم و هی تصمیم گرفتم اون استعداد و علاقه رو با آموزش­های جانبی تکمیل­ترش کنم، ناخودآگاه ازش دده شدم یا ازش ترسیدم و کنارش گذاشتم!

دقیقا هرجا سعی کردم لذت­هام رو بندازم توی بستر یادگیریِ بیشتر، بیشتر از خودم دورش کردم، بیشتر کنارش گذاشتم و دیگه ازش لذت نبردم! تهذیب، نویسندگی، شعر، طراحی، نقاشی آبرنگ و هزار چیز دیگه که به سرانجامی نرسیدند، فقط به همین دلیل. البته از دستشون ندادم ولی پیشرفتی هم نکردم.

هروقت لذتی رو همونطور بکر و خلاقانه پیش بردم؛ بدونِ اجبار کردن خودم به آموزش جانبی، روز به روز توش پیشرفت کردم و مثلا به طور تلویحی از فضای سیلان­ آمیز تخیلم یا به طور اتفاقی و بدون هیچ پیش ­زمینه ­ای با تجربه کردن یا در بطن یک گفتگوی دوستانه و یا از هزار راه­ این مدلی، نکاتِ کلیدی بیشتری رو یاد گرفتم و پیشرفت بیشتری نصیبم شد.

دلم می­خواد دلی، همه راه­های نصفه رو ادامه بدم بدون اینکه هی به خودم بگم: "صبر کن به تبهر کافی برسی." و یا خودم رو در بستر آموزش قرار بدم.

این موضوع یکی از ریشه ­های تنبلی و از بین رفتن انگیزه ­هامه. حتی اگر گشنه ی بالفطره باشم ولی انگیزه نداشته باشم و از خوردن لذتی نبرم، تهش از گشنگی می­میرم و چیزی نمی­خورم تا این حد سرتق!

پ.ن: متاسفانه این خود درگیریِ ناشناس و مرموز، توی دیگر ابعادِ شخصیتیم هم ورود داشته مثلا در به در، پی عبادتِ عامیانه میگردم و از یک جایی به بعد از عبادت عالمانه هیچ سودی نبردم و با جرأت میگم، دده ام کرده چون همش دنبال یاد گرفتنم نه لذت بردن!
پ.ن2: این نتیجه گیری، یکی از صادقانه ترین هایی بوده که تا حالا با خودم در میون گذاشتم و به خودم دارم گوش زد میکنم: "هی با توام، زندگی کن و اگر یه روز علفی از ترکِ دیوارِ خونه در اومد با عشق و لذت، آبش بده!"

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

استاد محمد تقی هادی زاده لوگو سایت لحظه آخر ✈ Moment Akhar Amy اجاره خودرو وبلاگ پیمان محمدی آوا کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. ابوالفضل خواجه : آبيار آشپزباشی